پیاده روی کویر در منطقه بین روستاهای محمد آباد کورهگز، عروسان و فرحزاد، از ۱۹ تا ۲۱ آذر ۱۳۹۳
چهارشنبه ساعت ۸ شب از تهران حرکت کردیم تا صبح در منطقه باشیم. اولین توقف در شهر جندق و برای خوردن صبحانه بود. صبح سردی بود و سرما، آن زمان خودش را به ما نشان داد که سوار بر وانتها مسیر ۸۰ کیلومتری تا روستای محمد آباد کورهگز را رفتیم. محمدآباد کورهگز آخرین روستا در مرز میان کویر مرکزی و دشت کویر است. از اینجا بعد از حدود ۵ کیلومتر به سمت شمال به دشت کویر میرسی. شرق روستا و با فاصله کوتاهی کوه جنی قرار دارد. کوهی که رملها تا نزدیک قله آن پیش رفتهاند. روستا ساکن دایمی ندارد و تنها خانه پابرحای آن برای اقامت مسافران کویر آماده شده است. آبی روان از روستا به سمت چند زمین زیر کشت میرود و ماهیهای کوچکی در آن شنا میکنند.
از اینجا به سمت روستای عروسان میرویم. در کویر هر آبادی زیبایی را عروسان مینامند. فاصله این دو روستا حدود ۱۰ کیلومتر است. برای سبکی، بارهای اضافه را به وانتها میسپاریم تا در روستای عروسان قرار دهند و خود سبکبال راه میافتیم. عروسان درست برعکس محمدآباد در میانه کوه قرار دارد و ما باید دشت میان این دو روستا را طی کنیم. سنگهای آذرین زیبای زیر پایمان چشم را به دنبال خود می کشند و هر از گاهی کسی خم شده و سنگی را بر بارش می افزاید.
هوا خوب است، نه سرد و نه گرم و این بر لذت مسیر میافزاید. عروسان پیدا میشود، به حق که عروسی بود در آن کویر. آبی گوارا و باغهایی آباد. این روستا ۳ نفر ساکن دارد. زوجی سالخورده و پیرمردی که تنها زندگی میکند. خرابههای خانهها و باغهای سبزیجات، انار و زعفران حاکی از رونق و آبادانی این روستا در زمانی نه چندان دور داشت. تصمیم می گیریم شب را همانجا بمانیم، تاریک شدن هوا و سرما و استراحت نکردن شب پیش دلایل این تصمیم بود و چه تصمیم عاقلانهای. حتا یکی از بچهها تنی به آب قنات میزند و چند نفری هم از محصولات محلی خریداری میکنند.
صبح زود عروسان را در تاریکی ترک میکنیم و قدم در کوهستان میگذاریم و چه نعمتها که همین ارتفاعات اندک به ما ارزانی میدارند: هوای متعادل، آب شیرین و .... از آنجا که مسیر را کسی قبلن نپیموده است، متکی بر نقاط تهیه شده از google earth پیش میرویم و به اجبار از گذر بالا و پایینها. اینجاست که همگان فریاد کویر سر میدهند و به دنبال رمل و دشت میگردند. خاک نمدار است و نشان از بارانی که زمانی نه زیاد از بارشش گذشته است.
حدود ظهر از کوهستان خارج میشویم و به دره فراخی میرسیم که ابتدای دشت است. چاه آبی جلب توجه میکند و این یعنی برای سفر بعد، میتوان از اینجا آب برداشت!
پس از ناهار بلخره وارد رملها میشویم و رمل پس از رمل. شب را هم در نمکزاری در میان رملها سپری میکنیم. برخی میخابند اما سرما خاب را از چشم خیلیها میرباید. صبح زودتر عزم عرکت میکنیم تا گرمای حرکت سرما را از ما دور کند. اما رمل و همچنان رمل، تا بی نهایت رمل.
حدود ۱۱ ظهر آخرین تپه رمل و روستای فرحزاد خفته در میان کویر. سید هاشم در کنار در بارانداز (نام اقامتگاه بومگردی روستای فرحزاد) ایستاده و دیدنش نیرویی تازه در ما میدمد. خنده و نگاه مهربان مردی که زندگی را به روستایش بازگردانده است. ناهار مهمان او و خانوادهاش هستیم: آبگوشت لاخولی.
داستان بارانداز را از زبان سیدهاشم میشنویم که چگونه خانه پدری را بازسازی کرده و به مدد گردشگران، زندگی را به روستایش بازگردانده است. گشت در بارانداز و خرید صنایع دستی بر لذت این سفر میافزاید. اما باید فرحزاد و رملهایش را ترک کنیم. کویر بعدی کجا خواهد بود؟
به قلم: ترگل انوری نژاد